در اوایل قرن بیستم درمانگری به نام «هرمین هوگ هلموث[۵۷]» برای نخستین بار بازی درمانی را به کار گرفت (حسین نژاد، ۱۳۸۹). هلموث گزارش نمود که بازی در کودک کاوی بسیار اساسی است. به خصوص در درمان کودکان ۷ ساله یا کوچک‌تر بازی حتی می‌تواند به عنوان پلی جهت ایجاد ارتباط کلامی ‌در مورد کودکان بزرگ‌تر مورد استفاده قرار گیرد. هلموث همچنین بر جنبه تربیتی کار با کودکان نیز تأکید نمود. خصوصیات تربیتی کماکان اهمیت خود را در کودک کاوی حفظ ‌کرده‌است. هر چند که هیچ گونه مقررات مشخصی تا سال ۱۹۲۷ که اصول روانشناسی تحلیل روانی کودک تدوین شد وجود نداشت (آرین، ۱۳۹۲).

 

بعد از هلموث «آنا فروید[۵۸]» و «ملانی کلاین[۵۹]» کار هلموث را ادامه دادند.

 

در سال ۱۹۲۷ ملانی کلاین اصول روان‌شناسی تحلیل روانی کودک را تدوین نمود و آنا فروید تئوری کلاسیک فروید را به صورت سیستم دیگری از کودک کاوی رشد و توسعه داد.

 

روش آنا فروید و ملانی کلاین

 

آنا فروید از بازی کودکان به گونه‌ای شبیه به روش خواب برای بزرگسالان استفاده نمود و در ورای بازی‌های تخیلی، نقاشی و رنگ کردن به دنبال انگیزه های ناخودآگاه بود. در هر صورت به دلیل اینکه فراخود کودک رشد نیافته تلقی شد اهمیت رفتار هیجانی موجود بین کودک و روانکاو مورد تأکید قرار گرفت. احساس همدلی قبل از این که محتوای پنهان بازی کودک برای خود او تعبیر و تفسیر شود پایه‌گذاری می‌گردد. کلین معتقد بود، فراخود کودک تقریباً رشد یافته است و تأکید می‌نمود که لازم است به کودک تعبیر و تفسیر رفتارش بلافاصله گفته شود زیرا که در این کار اضطراب ناشی از فراخود کاملاً رشد نیافته را در کودک کاهش می‌دهد. بازی درمانی دسترسی مستقیم به ناخودآگاه کودک را فراهم می‌سازد. فعالیت‌های خودبخودی بازی کودکان جانشینی برای تداعی آزاد است. بازی با مجموعه بزرگی از اسباب بازی‌های کوچک به کودک پیشنهاد می‌شود او می‌تواند از آن‌ ها به هر طریقی که مایل باشد در طول ساعات روانکاوی استفاده نماید. در اینجا ملاحظه گردید که مکالمات و فعالیت‌های کودک با اسباب بازی‌ها مشابه تداعی آزاد در یک بزرگسال است (آرین، ۱۳۹۲).

 

با مهاجرت اولیه روان درمانگرهای اطفال به بریتانیا در سال ۱۹۳۰ روانشناسی کودک به عنوان یک روش قوی اروپایی رشد و توسعه یافت در حالی که بازی درمانی از عناصر روانشناسی کودک استنباط شده است. مبانی خاص تئوری از رسوم روانشناسی انسانی سرچشمه می‌گیرد. در سال ۱۹۴۰ کارل راجرز مدل جدیدی از روان درمانی را با نام درمان بیمار مدار که بعداً درمان شخص مدار نام گرفت ابداع کرد. کلاین (۱۹۴۷) رویکرد غیر مستقیم کارل راجرز را تغییر داد و بر اساس آن مدل بازی درمانی ویژه کودکان را به وجود آورد. کار او در کتاب معروف وی به نام «دبیز در جستجوی خویشتن» در سال ۱۹۴۶ شرح داده شده است. اکسلاین با جزئیات فراوان توضیح داد که چگونه با دبیز کار نموده و چگونه وی توانست خود را در یک دوره درمانی، درمان نماید وی گفت هیچ‌گاه هیچ کس درباره جهان وجودی فرد به اندازه خودش مطلب نمی‌داند. آزادی مسئولیت از درون شخص رشد و توسعه می‌یابد ۱۸ اصل، رابطه درمانی وی باعث آگاهی بسیاری از بازی درمانگرها گردیده است. به مدت بیش از ده سال بازی درمانی در آمریکا مورد عمل و پژوهش قرار گرفته است. این کار توسط بسیاری از بازی درمانان مانند موستا کاس[۶۰] و اسکیفر[۶۱] بوده است که نظریات اصلی اکسلاین را بیان نموده‌اند و مدل های متفاوتی از عناصر منظم فامیل درمانی، نسبت درمانی، درمان متمرکز بر راه حل و شناخت را در انگلستان ایجاد نمودند. بازی درمانی به عنوان یک سبک جدید و متفاوت در سال ۱۹۸۰ شروع به پیدایش نمود. موازی با آن دو تن از درمانگران شروع به استفاده از روش‌های بازی درمانی برای تمرین درمانی با کودکان نمودند. شوجنینگز[۶۲] (۱۹۹۳) و آنا کاتاناک[۶۳] (۱۹۹۳) عناصر غیر هدایتی بازی درمانی را برای تنظیم حرکت بازی درمانی انگلیسی ترکیب نمودند در سال ۱۹۹۰ سازمان درمانی دراما در بازی درمانی شروع به صدور گواهی‌نامه صلاحیت و دیپلم نمود. (حسین نژاد، ۱۳۸۹).

 

تعاریف بازی درمانی

 

فیشر[۶۴] (۱۹۹۵) اظهار می‌دارد بازی درمانی عبارت است از مجموعه فعالیت‌ها و حالاتی که کودک در جریان آن‌ ها می‌تواند به آسانی افکار و احساسات خود را به نحو دلخواه بیان نماید و در نتیجه به بینش عاطفی دست یافته و احساس ایمنی و ارزش و کفایت کند (قاضی، ۱۳۸۹). بازی درمانی روشی است که به یاری کودکان پر مشکل می‌شتابد تا هنگامی که بتوانند مسائل خود را به دست خویش حل کنند و درعین‌حال نشان دهنده این واقعیت است که بازی برای کودک همانند یک وسیله طبیعی است با این هدف که او بتواند خویشتن و همچنین ویژگی‌های درون خود را بشناسد و به آن عمل کند در این درمان به کودک فرصت داده می‌شود تا احساسات آزار دهنده و مشکلات درونی خود را از طریق بازی بروز دهد و آن‌ ها را به نمایش بگذارد همانند آن گونه از درمان‌هایی که افراد بزرگسال از طریق آن با سخن گفتن مشکلات خود را بیان می‌کنند بازی درمانی از نقطه نظر روش شناختی موضوع بر دو گونه است. روش مستقیم و روش غیر مستقیم.

 

در نوع اول (با رهبری) درمانگر مسئولیت راهنمایی و تفسیر چگونگی داده های درمان را بر عهده می‌گیرد و در نوع دوم (بدون رهبری) درمانگر می‌تواند این موضوع را به خود کودکان واگذار کند (حجاران، ۱۳۸۹). نوعی از بازی که در آن به کودک تعدادی اسباب بازی انتخاب شده داده می‌شود و درمانگر خود در جهت تشویق کودک برای به نمایش درآمدن صحنه‌های آسیب زای مشخص وارد بازی می‌گردد بازی درمانی فعال می‌گویند. افرادی مثل لویی[۶۵]، سولومون[۶۶] و کن[۶۷] فرم هایی از این نوع بازی درمانی را توسعه داده‌اند. بازی درمانی فعال از این جهت که کودک تنها مجاز به داشتن تعداد محدودی از اسباب بازی‌ها است ادامه دهنده طرح آنا فروید در بازی درمانی می‌باشد. «کن» و «لویی» می‌گویند: نیازی به برقراری احساس همدلی میان کودک و درمانگر وجود ندارد که از این نظر شبیه به تکنیک بازی درمانی «ملانی کلین» است. در بازی درمانی فعال سولومون و لویی تأثیر آنا فروید مشاهده می‌شود. این درمانگران تأکید می‌کنند که رابطه هیجانی بین کودک و درمانگر باید مورد توجه قرار گیرد چنان رابطه‌ای به عنوان شاخص برای تشخیص ارتباط کودک با اطمینان تلقی می‌گردد (آرین، ۱۳۹۲). دیوید لوی (۱۹۳۹) به منظور کمک به کودکانی که به علت تخلیه هیجانی و دستیابی به بینش مشکل داشتند «درمان راه اندازی ساخت دار[۶۸]» را به وجود آورد. (حسین نژاد، ۱۳۸۹).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...