آن ها توقعات زیادی نیز دارند که با توانایی‌های در حال رشد کودک متناسب نیستند. کودکانی که در معرض کنترل روانشناختی قرار می گیرند مشکلات سازگاری نشان می‌دهند که رفتار های پرخاشگرانه، اضطراب، کناره گیری و سرپیچی را شامل می‌شوند(باربر و هامون،۲۰۰۲؛سیلک و همکاران،۲۰۰۳).

 

فرزند پروری آسان گیرانه

 

والدینی که از روش های فرزند پروری آسان گیرانه استفاده می‌کنند. مهرورز و پذیرا هستند ولی متوقع نیسند، کنترل کمی بر رفتار فرزندان خود اعمال می‌کنند و به آن ها اجازه می‌دهند در هر سنی که باشند خودشان تصمیم گیری کنند، حتی اگر هنوز قادر به انجام این کار نباشند. فرزندان آن ها می‌توانند که هر وقت که بخواهند غذا بخورند و بخوابند و هر مقدار که دوست داشته باشند تلویزیون تماشا کنند. آن ها مجبور نیستند طرز رفتار خوب را یاد بگیرندیا کار های خانه را انجام دهند. گرچه برخی از والدین آسان گیر واقعا ‌به این روش اعتقاد دارند، بسیاری دیگر به توانایی خود در تاثیر گذاشتن بر رفتار فرزند خود اطمینان ندارند.

 

فرزندان والدین آسان گیر تکانشی، سرکش و نافرمان هستند. در مقایسه با کودکانی که والدین آن ها کنترل بیشتری اعمال می‌کنند، آن ها نیز بیش از حد پرتوقع و به بزرگتر ها وابسته هستند و در تکالیف استقامت کمتری نشان می‌دهند. رابطه بین تربیت آسان گیرانه و رفتار وابسته ‌در مورد پسر ها بسیار نیرومند است( بابر و اولسن،۱۹۹۷؛ بامریند،۱۹۹۷).

 

فرزند پروری بی اعتنا .

 

روش فرزند پروری بی اعتنا، پذیرش و روابط خوب کم را را با کنترل کم و بی تفاوتی کلی نسبت به استقلال دادن ترکیب می‌کند. این والدین اغلب از لحاظ هیجانی جدا و افسرده هستند، به قدری غرق در استرس خانوادگی هستند که وقت و انرژی کمی را برای فرزندان دارند. تربیت بی اعتنا در حالت افراطی، نوعی بد رفتاری با کودک است که غفلت نامیده می شود. در صورتی که این نوع بد رفتاری زود هنگام شروع شده باشد، تقریبا تمام جنبه‌های رشد، از جمله دلبستگی، شناخت، و از جمله خود گردانی ضعیف هیجانی، مشکلات پیشرفت تحصیلی، و رفتار ضد اجتماعی دارند. این امر باعث می شود که کودکان در این جو تربیتی احساس کنند که برای والدینشان اهمیتی ندارند و بی اعتنایی آن ها نشانه طرد، انتقاد، و عدم پذیرش می دانند در نتیجه آن ها برای جلب توجه والدین دست به اعمال نامناسب می‌زنند و از طریق ابراز تنفر، خیال پردازی و مشکلات خلقی واکنش نشان می‌دهند که به نوبه خود باعث سرزنش یا بی تفاوتی بیشتر و بی نصیب ماندن از مهر و محبت والدین می شود. اگر والدین از مراحل اولیه رشد کودک از جمله دلبستگی، شناخت و قابلیت های اجتماعی را دچار نقص می‌کنند. این سبک پیش‌بینی پیامد های ناسازگارانه ای از جمله پیشرفت های پایین اجتماعی و حرفه ای، رفتار های ضد اجتماعی و تکانشی شامل تخلفات ، سوء مصرف مواد و الکل و اعمال مجرمانه است. این فرزندان خود کنترلی هیجانی ضعیف و مشکلات تحصیلی دارند. و بیشتر مرتکب رفتار ناشایست اجتماعی می‌شوند. در خانواده هایی که هر دو والد بی اعتنا هستند، فرزندان به دلیل عدم دریافت محبت و اعمل کنترل احساس رها شدگی و معلق بودن و در زمان ها بحرانی احساس بی پناهی می‌کنند، لذا بالاترین اضطراب را تجربه می‌کنند(آنولا، استاتین و نورمی،۲۰۰۰).

 

سبک های والدگری و اضطراب کودکی

 

شیوه ­های فرزندپروری نظیر طردکردن، کنترل بیش از حد و الگوسازی رفتارهای اضطرابی، در بروز اختلال­های اضطرابی دوران کودکی نقش دارند. والدین کودکان مضطرب غالباً در مراقبت و سرپرستی از کودک، بیش از حد افراط می‌کنند و مانع از استقلال کودک می‌شوند یا استقلال او را محدود می‌کنند والدین کودکان مبتلا به اختلال‌های اضطرابی نه تنها خیلی کنترل‌کننده به نظر می‌رسند، بلکه از کودکان خود انتظارات متفاوتی دارند. مطالعات تأیید شده نشان می‌دهند والدین کودکان مضطرب با ابراز متقابل رفتار اجتنابی در جریان تعامل‌های خانوادگی ممکن است رفتار اجتنابی را در برخورد با مشکلات، هر چه بیشتر تقویت کنند (مظفری مکی آبادی و فروع الدین اصل، ۱۳۸۹؛ سادوک، ۲۰۰۷).

 

برخی پژوهش ها نشان داده‌اند که والد گری مضطربانه، مهار بیش از حد و طرد عاطفی کودک، با افزایش نشانه های اضطرابی همراه است(موریس و همکاران،۲۰۰۳؛جاکوبسن و همکاران،۲۰۱۲). پژوهش های انجام شده ‌در مورد سبک های فرزند پروری نیز در تأیید این نتایج اند: سبک فرزند پروری مستبدانه که با مهار گیری شدید، سطوح بالای جدی بودن، انضباط سخت گیرانه و سطوح پایین صمیمیت عاطفی مشخص می شود، با مشکلات درونی سازی شده( اضطراب، افسردگی و شکایات جسمانی) و سبک فرزند پروری سهل گیرانه – در بر گیرنده سطوح بالای صمیمیت و عدم مهار کودکان- با نشانه های برونی سازی شده همراه است(دیاز،۲۰۰۵). از سوی دیگر پژوهش هایی که به صورت پس رویدادی به بررسی مشکلات دوران بزرگسالی پرداخته‌اند، نشان داده‌اند مراقبت مادرانه که در برگیرنده گرمی و روابط مثبت مادر و کودک است با کاهش مشکلات اضطرابی و فزون حمایت گری مادرانه که بیانگر حمایت، مداخله و مهار بیش از حد کودک است و با افزایش مشکلات اضطرابی کودک و شکایات جسمانی مشارکت دارد(مهر آبادی، محمدی، آقابابایی، ایزد پناه و قدیری،۱۳۹۰).

 

پژوهش های انجام شده در خارج

 

در پژوهش واترز[۷۹] و همکاران(۲۰۱۲) با هدف بررسی رابطه عوامل والدینی و علائم اضطرابی کودک، انجام شد.در این تحقیق نمونه ای از ۸۵ کودک بین سنین ۷تا ۱۲ که هر کدام یک تشخیص از اختلالات اضطرابی را داشته اند به همراه مادرانشان در پژوهش شرکت داشتند. پژوهش نشان داد که اضطراب صفت مادران بهمراه سبک والدگری مضطرب با سطوح بالای اضطراب در کودک همراه است.همچنین در این پژوهش پرورش مضطرب گونه مادر(r=.57,p<.001) و فزون حمایت گری(r=.27, p=<.05) اما مشغولیت هیجانی یا طرد به طور معناداری با گزارش کودکان از علائم اضطرابی شان ارتباط ندارد. به ویژه هنگامی که مادران بیشتر مضطرب و فزون حمایت گر در مراقبت از کودکشان می‌شوند،کودکان علائم اضطرابی بیشتری نشان می‌دهد.

 

در پژوهش گری[۸۰] و همکاران(۲۰۱۲) با هدف بررسی نقش منحصر فزون حمایت گری والدینی در علائم اضطرابی کودکی بررسی شد.در این پژوهش ۱۹۰کودک (سنین۷تا۱۳ساله) را به همراه والدینشان بررسی کردند. نتایج این پژوهش نشان داد که فزون حمایت گری تنها با علائم اضطرابی همراه نیست. علاوه بر علائم اضطرابی، فزون حمایت گری والدینی با علائم رفتاری کودک همراه است. در مقایسه فزون حمایت گری والدینی، والدین کودکان مضطرب و والدین کودکان غیر مضطرب تفاوت معنا داری در بین این دو گروه مشاهد نشد. مادران دارای کودک با علائم اضطرابی و دارای مشکلات رفتاری هر دو در مقایسه با گروه کنترل دارای فزون حمایت گری بالاتری بودند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...