تحقیقات مختلف نشان داده است که تکیه بر روش هیجان مدار ، به ویژه روش اجتنابی ، با میزان تنیدگی و آشفتگی بالا در ارتباط می‌باشد (رونسون ،فلتون ، ۱۹۸۹ ؛ تامپسون و همکاران ، ۱۹۹۲ ، نقل از پکنهام ،۱۹۹۹ ، ). در صورتی که استفاده از روش مقابله ای مسئله مدار با میزان آشفتگی پایینی مرتبط بوده است (رونسون ،فلتون ، ۱۹۸۹ ؛ نقل از همان منبع )

 

مطالعات پژوهشی در زمینه مقابله منجر به کسب نتایج مفیدی شده است . افرادی که به طور موفقیت آمیز با مشکلات مقابله می‌کنند ، کسانی هستند که خودشان به مجموعه ای از راهبر دهای مقابله ای مجهز ساخته اند و در انطباق با شرایط انعطاف پذیر هستند .

 

مقابله کننده های خوب از مهارت های زیر برخوردار هستند :

 

(۱) انعطاف پذیری : توانایی ایجاد و در نظر گرفتن راه حل های جانشین .

 

(۲) دور اندیشی : توانایی پیش‌بینی اثرات طولانی مدت پاسخ های مقابله ای .

 

(۳) منطقی بودن : توانایی انجام ارزیابی های دقیق و درست .

 

همچنین نتایج پژوهش های مختلف حاکی است که سازگارانه ترین روش برای مقابله با چالش ها و مشکلات زندگی ، اتخاذ یک رویکرد فعال و متکی به خود از قبیل طرح ریزی و مسئله گشایی است . همچنین اجتماعی بودن و برون گرایی و داشتن مهارت های ارتباطی نیز می‌تواند در این زمینه سودمند و مفید باشد ، کسانی که از مقابله عملی و مسئله مدار استفاده می‌کنند از نحوه کنترل رویدادهای تنش زا راضی هستند و کمتر افسرده و مضطرب می‌شوند . مقابله هیجانی و اجتنابی به سازگاری رضایت بخش با رویدادهای تنش زا منجر نمی شوند و افرادی که از این راهبرد ها استفاده می‌کنند . معمولاً مضطرب و افسرده هستند (امیر خان و همکاران ، ۱۹۹۵ کوپر و همکاران ، ۱۹۹۵ )

 

۲-۳-۱-۳- سبک‌های حل مساً له

 

کیسدی و لانگ (۱۹۹۶ ،نقل از محمدی وصاحبی ،۱۳۸۰ ) به ۶ سبک حل مسئله در افراد اشاره کرده‌اند که عبارتند از :

 

– درماندگی :این عامل بیانگر بی یاوری فرد در موقیعت های مسئله زا می‌باشد .

 

– مهار گری حل مسأله : بعد از مهار گیری بیرونی – درونی را در موقیعت های مسئله زا منعکس می‌کند.

 

– سبک خلاقیت :نشان دهندۀ برنامه ریزی و در نظر گرفتن راه حل های متنوع بر حسب موقعیت مسأله زا است .

 

– اعتماد در حل مسأ له : بیانگر اعتقاد در توانایی فرد برای مشکلات است .

 

– سبک اجتناب :تمایل جهت رد شدن از کنار مشکلات به جای مقابله با آن ها را منعکس می‌کند .

 

– سبک رو یآورد : نگرش مثبت نسبت به مشکلات و تمایل به مقابله رو در رو با آن ها را نشان می‌دهد .

 

از بین شیو های حل مسأ له ،سبک خلاقیت ، سبک اعتماد در حل مسأ له و سبک روی آورد به عنوان شیو های سازنده حل مسأ له می‌باشد و سبک درماند گی ،سبک مهار گری حل مسئله و سبک اجتناب به عنوان شیو های غیر سازنده حل مسأ له در افراد محسوب می‌شوند .

 

 

 

۲-۳-۱-۴- نقص در حل مسأله و بروز مشکلات روانشناختی در افراد

 

آموزش مهارت های حل مسأله و شیو ه های صحیح مقابله با مشکل ،به افزایش کیفیت زندگی ،عملکرد نقش روانی اجتماعی ،رفتار مقابله ای و در نهایت به سلامت رو انشناختی کمک می‌کند. عقیده براین است که کسب شیوه های مقابله ای صحیح سبب تقویت کانون کنترل درونی شده و از طرف دیگر باعث استفاده از راهبردی مسأله مدار می شود . همچنین بهبود روابط ارتباطی و اجتماعی ، کاهش تضادها و تعارض های بین شخصی و کاهش میزان طلاق ، از جمله مواردی است که در اثر استفاده از شیو های صحیح حل مسأله یا شیو های صحیح مقابله با مشکل کسب می شود (شار تر ۱۹۹۹).

مهارت های مؤ ثر حل مسأله با ساز گاری شخصی خوب ارتباط دارد (هاگا و همکاران ،۱۹۹۵). پژو هشگران در یافتند که مسأله گشا های موفق ‌به این واقعیت واقف اند که غلبه بر مشکلات ز ندگی مستلزم تلاش شخص است (با مگاد نر و همکاران ،۱۹۸۶)و اغلب افرادی که در مانده و نا توان می شود به طورانعطاف نا پذیری تنها از یک راه حل استفاده می‌کنند و وقتی این راه حل مؤثر واقع نمی شود ،معمولاًرا ه های دیگری را امتحان نمی کنند. حل مسأ له نیازمند رویکردی فعال است نه منفعل و پاسخ های سر کوبگرانه و واکنشی به مسائل سبک‌های مقابله ای و سوء مصرف مواد نیز نقش بسزایی داشته است (پلت و هاسبند ۱۹۹۳،زو چری و دانسریر ۲۰۰۳)

 

ارتباط نقص در حال مسأ له با مشکلات و مسائل مختلفی مشخص شده است.برای مثال تحقیقات ،ارتباط بین نقص در حال مسأ له و افسردگی را مشخص ‌کرده‌است .

 

نشانه های افسردگی با ایجاد راه حل های جانشینی کمتر در مقابل مشکلات ،انتخاب راه حل های کم تأثیر از میان راه حل های مختلف،عملکرد ضعیف در رسیدن به هدف های خاص ،توانایی حل مسأله پایین ادراک شده رابطه دارد (دیکسون و همکاران ،۱۹۹۳،نقل از هاگا و همکاران ۱۹۹۵ ). افرادی که از مهارت مسأله گشایی خوبی برخودار دارند در مقایسه با افرادی که فاقد این مهارت هستند کمتر احتمال دارد افسرده شوند (نزو و همکاران ،۱۹۸۶)

 

در مطالعه ای که بر روی افراد مبتلا به افسردگی بالینی صورت گرفت ،دو نوع درمانبه دو گروه تجویز شد . به گروهی راهبردهای مسأله گشایی آموزش داده شد تا از آن استفاده کنند اما ‌در مورد مشکلات گروه دوم بحث شد ،ولی هیچگونه راهبرد مسأله گشایی به آن ها آموزس نداده شد . نتایج این پژوهش بسیار روشن بود ،افراد افسرده ای که روش حل مسأله را یاد گرفته و به کار بسته بودند ،میزان افسرد گی شان به مقدار فابل تو جهی کاهش یافت ،طوری که شش ماه پس از این تحقیق هنوز اثر این راهبرد در آن ها وجود داشت . در مقابل افسرده ای که فقط درباره مشکلاتشان بحث شده بود ولی راهبردهای حل مسأ له به آن ها آموزش داده نشده بود فقط کاهش جزئی در میزان افسردگی شان مشاهده شد ،نتیجه این پزوهش نشا ن داد که مهارت حل مسأ له،مهارتی مؤثر برای مقابله با افسردگی است (نزو ،۱۹۸۶).

 

به طورکلی پژو هشگران تف اوت اساسی در پاسخهای مقابله ای افرادافسرده و غیر افسرده کشف کرد اند (کویینی ،آلدوین و لازاروس ، ،۱۹۸۱ بیلینگز،کرونکیت،مووس ۱۹۸۳، هالان ،مووس۱۹۸۷،تیلور ،اسکوگین ،۱۹۹۲) ‌بر اساس یافته های این محققین افراد افسرده از مهارت‌های مسأله گشایی به اندازه کافی استفاده نمی کنند (کلینکه ،ترجمهمحمد خانی ۱۳۸۰)

 

در طول دهه های گذشته ارتباط بین نقص در مهارت های حل مسأ له و خود کشی نیز بین نمونه های بالینی آشکار شده است .محققین با بهره گرفتن از مقیاس‌های حل مسأله ،تفاوت‌های را بین گرو ههای خود کشی گرا ‌گروه‌های غیر خود کشی گرا یافته (لاین هان و همکاران ۱۹۸۱ گوداشتاین ،۱۹۸۲،شوت ،کلام ،۱۹۸۷ نقل از ایوانف و همکاران۱۹۹۲).

 

آموزش مهار تهای حل مسأله در کاهش رفتارهای غیر عادی و نامناسب کو دکان و نوجوانان نیز تأثیر بسزایی داشته است . نتایجپژوهشی بر روی کودکانو نوجوانان که اختلالات رفتاری داشتند نشان داد که رفتار های مشکل ساز به دنبال آموزش مهارت حل مسأله کاهش یافته یا محدود می شود ]‌بنابرین‏ یکی از عوامل بروز رفتار های مشکل ساز کمبود این مهارت در کودکان است (هندون ]۱۹۹۹).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...